پنج دلیل تغییرات مثبت خاورمیانه در سال 2015
پنج دلیل تغییرات مثبت خاورمیانه در سال 2015
آرون دیوید میلر، مشاور شش وزیر خارجه آمریکا از سال 1988 تا 2003 که اکنون به عنوان پژوهشگر سیاست عمومی در اندیشکده «وودرو ویلسون» (یکی از برجستهترین اتاقهای فکر در ایالاتمتحده) در واشنگتن مشغول به کار است در یادداشتی برای فارن پالسی سال 2015 را سال تغییرات
آرون دیوید میلر، مشاور شش وزیر خارجه آمریکا از سال 1988 تا 2003 که اکنون به عنوان پژوهشگر سیاست عمومی در اندیشکده «وودرو ویلسون» (یکی از برجستهترین اتاقهای فکر در ایالاتمتحده) در واشنگتن مشغول به کار است در یادداشتی برای فارن پالسی سال 2015 را سال تغییرات مثبت در خاورمیانه خوانده و پنج دلیل این ارزیابی خوشبینانه را مطرح کرده است.
به گزارش سرویس بین الملل فرارو، میلر یادداشت خود را اینطور آغاز می کند: از شنیدن خبر در مورد خاورمیانه ای درهم شکسته، خشمگین و ناکارآمد خسته شده اید؟ از تحلیل های منفی ناراحت کننده و پوشش خبری که شرایط قدیمی یا شرایط بدتر را منتشر می کنند، به ستوه آمده اید؟ و متقاعد شده اید که شرایط نمی تواند بهتر شود؟
دلیل این مسئله را می دانم. بنیاد کارنگی اخیرا از کارشناسان خود پرسید در سال 2015 کدام بخش از جهان میزبان بیشترین «بحران های تیترساز» خواهد بود؟ پاسخ 75 درصد از شرکت کنندگان در این نظرسنجی، خاورمیانه بود.
اما افراد خوش بین و معتقد خود را آماده کنند: سال پیش رو می تواند به مراتب بهتر از سال گذشته باشد. در واقع سال 2015 می تواند به طور بالقوه در چندین جبهه کلیدی، محوری باشد. توافق هسته ای ایران-آمریکا می تواند تنظیم مجدد توازن قدرت در منطقه شود؛ روی کار آمدن یک دولت جدید در اسرائیل می تواند امکان پیشبرد راه حل دو کشور را تقویت کند؛ و به ثبات رساندن شرایط در عراق می تواند دستاوردهای موقت داعش را با موانع دایمی تری روبرو کند. آیا این مسائل رویا هستند؟ شاید. اما تمامی آنها در آستانه ورود خاورمیانه به سال 2015 ارزش تفکر و بررسی را دارند.
توافق هسته ای ایران؟
مذاکرات میان ایران و آمریکا تاکنون شگفت آور (برنامه اقدام مشترک نوامبر 2013) و ناامیدکننده (تمدید نوامبر 2014) بوده است. اما سال 2015 آزمون مهمی را به همراه خواهد داشت. به طور خلاصه زمان، فضای سیاسی و توضیحات و توجیحات چندانی برای تاخیر و تمدید بیشتر فرآیند این مذاکرات باقی نمانده است. توافق سیاسی تا ضرب الاجل ماه مارس در مورد این مسئله بزرگ می تواند زمان بیشتری ورای جولای بخرد تا در مورد بسیاری از جرئیات فنی نتیجه گیری شود. اما اشتباه نکنید، سال 2015 سال این تعامل دیپلماتیک خواهد بود. چه این مذاکرات منجر به توافق شود چه زمان برای مذاکره پایان بیابد، تعاملات دلپذیر کمتری آغاز خواهند شد.
بنابراین چرا باید خوشحال باشیم؟ در ابتدا بگذارید شرایط فعلی را ارزیابی کنیم. در حال حاضر شکاف میان ظرفیت غنی سازی و لغو تحریم ها زیاد و بی اعتمادی میان ایران و آمریکا رو به افزایش است. در غیراین صورت تا به امروز باید توافق نهایی می شد. ضمن اینکه کنترل کنگره به دست جمهوری خواهانی افتاده که احتمالا انعطاف پذیری شان حدی دارد.
اما شاید این شرایط برای فرآیند مذاکرات بسیار مفید باشد چراکه هیچ چیز به اندازه کم بودن زمان و دورنمای رویارویی با یک جایگزین بی رحمانه موجب تمرکز اذهان نمی شود. پایان دادن به سال 2015 بدون آنکه توافقی روی میز باشد، به احتمال زیاد به معنای نزدیک شدن به تنش، مقابله و گزینه احتمالی نظامی، با توجه به پیشرفت های هسته ای ایران است. برای ممانعت از چنین پیامدهایی، نیازمند یک قطعنامه خواهیم بود.
این شرایط هیچ شباهتی به روند پایان ناپذیر صلح اسرائیل-فلسطین ندارد. برخلاف مذاکرات صلح خاورمیانه که پس از بی نتیجه ماندن مذاکرات، هیچ پیامد و هزینه منطقه ای ایجاد نمی شود، در مورد مسئله ایران- به خصوص حال که قیمت نفت سقوط کرده و انتظارات جامعه تجاری را تخریب کرده- در پایان راه شاید جنگ در انتظارمان باشد.
واقعیت این است که 2015 سال حالا یا هرگز است. به هر حال اگر توافقی هم صورت بگیرد، احتمال اینکه تغییر بزرگی در روابط ایران و آمریکا رخ دهد اندک است. روابط آمریکا با کوبا بسیاری ساده تر از روابط این کشور با ایران است. (و صبر کنید و ببینید که عادی سازی روابط آمریکا و کوبا تا چه اندازه پیچیده خواهد شد.) توافق ایران-آمریکا یک پیشنهاد تجاری و یک آرایش معاملاتی است که برای ممانعت از بروز یک مشکل طراحی شده نه برای ایجاد فرصت. اما مسئله جالب این است که وقتی چنین فرآیندی را آغاز می کنید، نمی توان گفت که در گذر زمان در نهایت به چه موقعیتی ختم می شود.
همانطور که لاله اسفندیاری در مرکز ویلسون به طور متقاعدکننده ای استدلال می کند محدودیت های جدی برای عادی سازی روابط وجود دارد. اما حل بن بست هسته ای ایران می تواند مشکل بزرگی را از سر راه بردارد و دست کم امکان نظری شروع روابط ایران و آمریکا را مطرح کند. هرگونه عادی سازی روابط به بهبودی اختلافات دو طرف در بسیاری از مسائل منطقه ای مانند سوریه بستگی دارد.
انتخابات اسرائیل: زمانی برای تغییر؟
هنوز خیلی زود است که پیش بینی با ارزشی از انتخابات داشته باشیم. دو پیروزی از سه پیروزی قبلی بینامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل با اتفاقات دیرهنگامی تسهیل شدند- در 1996، اقدامات حماس و کمپین شیمون پرز که خیلی بد مدیریت شد؛ در سال 2009 ناکامی ایهود المرت برای شکست حماس.
اما در حال حاضر این حس در اسرائیل رو به تقویت است که زمان برای نتانیاهو رو به پایان است. در حال حاضر این تنها یک حس است. با این حال بر اساس نظرسنجی ها اکثریت اسرائیلی ها (54 درصد) معتقدند پس از شش سال فعالیت نتانیاهو، اسرائیل در مسیر اشتباه گام برمی دارد و بی بی نباید پس از این انتخابات (53 درصد) نخست وزیر باشد. و در شرایطی که اسرائیل به سمت راست گرایش داشته، نهادهای سیاسی آن طی شش سال گذشته نیز از نتانیاهو فاصله گرفته اند. یکی از مزایای این مسئله تقویت شدن موشه کحلون و حزب جدیدالتاسیس است. در حال حاضر سیاست اسرائیل مانند دریا است، بازتر، شناورتر و بدون قطعیت. قدرت دست راستی ها در اسرائیل امکان تداوم حضور نتانیاهو به عنوان نخست وزیر را تقویت می کند اما مطمئن نه.
اسرائیل/فلسطین: یک فرآیند صلح جدی؟
روی کار آمدن افرادی با گرایشات مرکزی تر در اسرائیل تقریبا به منزله گشایش بن بست فرآیند صلح است. اما مسئله این است که فرد جدید می تواند در مورد مسائل بزرگ فرآیند صلح، مرزها، امنیت و حتی اورشلیم تصمیم بگیرد. در حال حاضر حتی دست چپی ها دیدی سختگیرانه نسبت به این گونه مصالحه دارند. نیکسون و چین، رابین و اسلو و حتی برچیدن شهرک سازی های شارون در غزه را به خاطر دارید؟ تاریخچه برقراری صلح در اسرائیل واقعا داستان جنگ طلبان دگرگون شده است- مردانی سرسخت با اعتبارات امنیتی که اعتماد مردم را نیز داشتند.
البته روند صلح تنها به اسرائیل بستگی ندارد. آیا فلسطین می تواند از رهبرانی برخوردار شود که می توانند تصمیماتی اتخاذ کنند که نیازها، مرزها و امنیت اسرائیل را نیز تامین می کند؟
هرچقدر هم که جبهه اسرائیل فلسطین دچار پیچیدگی باشد، یک مسئله مشخص است: یک نخست وزیر جدید اسرائیلی به معنای بازگشت جان کری، وزیر خارجه آمریکا و تیم صلح است.
عراق: خودش را سرپا نگه می دارد؟
عراق طی یک سال گذشته، شرایط وحشتناکی را پشت سر گذاشت. اوایل تابستان جاری وی شاهد پیشروی های داعشی بود که به نظر می رسید در مسیر تصرف جهان- یا دست کم بخش قابل توجهی از عراق قرار دارد. ترس از تصرف بغداد بالا بود و شرایط سیاسی منجمد آن اینطور نشان می داد که کردها و سنی ها مسیر خود را در پیش گرفته اند.
اما آیا عراق از بحران خارج شده است؟ پاسخ نه است. عراق احتمالا هرگز به شکل یک کشور واقعا منسجم با نظارت بر مرزها و یک قدرت سیاسی و اقتصادی درنخواهد آمد، چه رسد به اینکه از یک هویت ملی عراقی برخوردار شود.
اما سال 2014 برای عراق پایانی به مراتب بهتر از آغازش داشت. مالکی رفته است. نخست وزیر جدید به نظر متعهد می رسد. توافق اخیر دولت مرکزی با کردها؛ علاقه و حمایت از کشورهای سنی؛ این واقعیت که پیشروی های داعش به واقع متوقف شده؛ و این واقعیت که عراق یک بار دیگر به صفحه رادار آمریکا برگشته، همگی نشانه هایی امیدوارکننده هستند.
تونس و جهان عرب: کارا تر از آنچه تصور می شد؟
خبرهای سال گذشته ممکن است منجر به شکل گیری این باور شود که تمامی جهان عرب گرفتار یک بحران بزرگ بود. اما در حال حاضر تنها 20 درصد از کشورهای عرب دچار ناآرامی ها هستند- لیبی، سوریه و یمن.
مسلما تونس نقطه روشن منطقه است و تاکنون دو انتخابات پس از دوره گذار را پشت سر گذاشته است. این کشور قانون اساسی را تنظیم کرده که زنان را از تمامی حقوق برخوردار می کند و به چرخش صلح آمیز قدرت متعهد است. موفقیت این تجربه در عمل مشخص می شود. اما تونس آنقدر منحصربه فرد بود که می تواند موسس گونه ای از حکومت داری باشد که بتوانیم آن را با سری برافراشته یک حکومت دموکراتیک نوظهور بخوانیم.
سال نو مبارک؟
آیا این فهرست به طور آزاردهنده ای مثبت است؟ نگران نباشید. من نمی خواهم بخش تاریک مسئله را نادیده بگیرم. احتمالا خاورمیانه برای مدت بیشتری در شرایط بد خواهد بود. من تنها لیستی از فجایع در حال وقوع را نادیده گرفتم؛ خیزش داعش، جنگ خونبار سوریه، ناکارآمدی مصر، سرازیری لیبی در آشوب، آینده شکست خورده یمن و هزاران شکل دیگر از ناکارآمدری، حکمرانی بد، فقدان برابری جنسیتی و نبود احترام به حقوق بشر و آزادی که باعث شده این بخش از جهان به منطقه ای تبدیل شود که احتمال موفقیت اش در سال 2015 و سال های آتی در پائین ترین سطح است. با این حال شرایط همواره می تواند بدتر باشد.